احتمالی

احتمالی


هرچه در سر داشتم، آخر خیالی می شود

عقده ی دنیا کجای کار، خالی می شود؟


ما مگر با یوسف کنعان چه بد کردیم که

در دیار ما مرتّب خشکسالی می شود؟


زیر پا بنداز اگر از ما توقّع داشتی

کین جماعت در مقام رنگ، قالی می شود


سنگ کِی می پاشد از هم، با خیال اشک و آه؟

کوزه ی دل ها به این علّت سفالی می شود


هرچه حل کردیم و حل کردند در ما عقل را

در نهایت پاسخ آن احتمالی می شود


مانده ام با کهکشانی از سوأالات عجیب

انتهای این غزل، حتماً سوألی می شود


دوره ی جولان عشق و عاشقی سر آمده ست

کی به این دیوانه ی بی فکر، حالی می شود...؟


آریا صلاحی

این کتاب را برعکس بخوانید

18/ تیر/ 1393

همچنین بخوانید...

20 بهمن 1403 شعر احتمالی غزل معاصر شعر معاصر شعر غزل آریا صلاحی

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
بایگانی نوشته‌ها