خون آشام

خون آشام

ای خطرناک ترین خون آشام

برو من با تو نه خوبم، نه خوشم

مُرده با یک سرِ نیشت مرده َست

لطف کن بیشتر از این نکُشم


دردسر داشت به تو دل بستن

تو که از عشق نمی فهمیدی

من خطا کردم و بوسیدم، آوخ...

تو چرا باز مرا بوسیدی؟


تو و او، یا من و تو، یا هرسه؟

با من و با خودت این کار نکن

خون نخور تا نخورم خون جگر

دل به او بسته ای انکار نکن


از همان لحظه که خاموش شدی

حالِ نا حال تو را می دیدم

قهوه که ریخت برایت، در آن

فال امسال تو را می دیدم


من، هیولای عجیبی بودم

که بجز بغض، نمی بلعیدم

آخ را گفتی و من تا آخر...

همه ی فاجعه را فهمیدم


آخ... دلداده به از ما بهتر

آخ واگیر ترین هار شدن

دورشو، از پس دیوارِ تنم

یک قدم مانده به آوار شدن


درد من، دورترین درگیری

شک ندارم که تو هم دلگیری

فرق من با تو همین جاست که تو

چشم از این فاجعه ها می گیری


منِ بعد از تو تماشا دارد

ریشه ای در شُرفِ پوسیدن

کاش لب های تو واگیر نداشت

دردسر داشت تو را بوسیدن


برو من با تو نه خوبم نه خوشم

دست برداشته ام از سر تو

پر بزن از سر این شاخه و دست

تا نپیچند به بال و پر تو


با تو بودن که محال است ولی

بی تو هم تلخ ترین آزار است

تا کجا پشت سرت، خوار شدن

حالم از حال خودم بیزار است...


آریا صلاحی

کتاب انحراف

همچنین بخوانید...

20 تير 1404 شعر شعر فارسی این کتاب را برعکس بخوانید چارپاره شاعر انحراف شعر آریا صلاحی

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...