دوستت دارم همین طوری،بدون منّتی
دوستم داری همین طوری،بدون علّتی
من ازینکه دورم از تو،اینقَدَر بی طاقتم
تو ازینکه ترک کردی خانه را،بی طاقتی
ما دو تا دیوانه و مجنون،نه هر دو عاشقیم!
اخم کردی،شاید از تعبیر من ناراحتی
جمع مشتاقان تو صف بسته پشت پنجره
تا بیایم زودتر،هی می کنم بی نوبتی
تا تو هم رسوا شوی بین جماعت، مثل من
کوششی،اقدام،سعیی،یا تلاش و همّتی
حرف هایت را بگوبا من اگر چیزی شده
یا صبوری کن نگو،هرطور اصلا راحتی
تو بخواهی یا نخواهی،مثل من عاشق شدی
دوستم داری و می دانند در هر صورتی...
آریاصلاحی
این کتاب را برعکس بخوانید
دیدگاه خود را بنویسید