سرت پایین مینداز از کنارم رد نشو ساده
نترس از اتّفاقی که میان ما نیفتاده
به عشقت باز میگویم،ز عشقت باز میخوانم
به دور از صحبت تکراری«جام مِی» و«باده»
همینجا،روزها خط خورده اند و ما بدور از هم
ز پیوستن هراسانیم،مثل ترس، از جاده
به بند عشق افتادن؛شبیه«جنگ» می ماند
اسیر زنده در زندان غم ها؛من،تو؛آزاده
من؛اینجا،گیج،تنها،بی تو یک دنیا پریشانی
و عشقی که پس از آن«بحث»،از چشم تو افتاده
تو مثل پیش بی احساس و من شیداتر از سابق
برای عاشقت بودن،تمام عمر آماده...
آریاصلاحی
چارده شب
دیدگاه خود را بنویسید