تور

تور

ای ماهی آزاد دریایی

من شاعری از آن ورِ دشتم

حالا پس از سی قرن بی شعری

با حرف های تلخ برگشتم


می دیدمت یک عمر از ساحل

چشمت به ماه و غرق در آبی

آن اشک های حل شده در آب

یعنی که امشب هم نمی خوابی


دور و بَرت از گوشماهی پُر

گوشی برای حرف ماهی نیست

یعنی برای زندگی کردن

جز کوسه بودن، هیچ راهی نیست


باور نکن دستانِ یاری را

این کِرم های رخنه در قلّاب

تا یک قدم نزدیک تر باشی

می گیردَت از آب و تاب و خواب


من می شناسم این حوالی را

دریا برای تو خطر دارد

شرحش دهم سر درد می گیری

عشق این طرف ها دردسر دارد


کِی ماهتابَت می شود ماهی؟

چون یار شد با کوسه ای دیگر

باور نکن از عشق می گویند

لب های خیس از بوسه ای دیگر


یک تُنگِ تَنگ شیشه ای تا مرگ

باید از این بیهودگی در رفت

جای توی مهجور و عاشق نیست

دریای آلوده به تور و نفت


آرام باش آرام و بی حرکت

مغرور شو، مغرور امّا خوب

تا می شود دوری کن از تَن ها

این تُنگ های فاسد و معیوب


حالا پس از این هرکه پیش آمد

باید به رویش چشم ها را بست

این طعمه زیر تور خوابیده

پشت سر هر مزد، منّت هست....


آریاصلاحی

ازکتاب انحراف

28/12/95

همچنین بخوانید...

31 فروردین 1404 شعر شعر پارسی شاعر شعر عاشقانه شعر آریا صلاحی

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...