بهشت دیگر

بهشت دیگر

دنیا،بهشت دیگری می شد

پیش از قیامت،محشری می شد


تنها اگر این شهر مردابی 

با دست تو،نیلوفری می شد


دیشب پس از یک عمر خوابیدم

در خواب هایم دلبری می شد


مرداب احساسات من با تو

دریاچه ی زیباتری می شد


فواره مویت که می پاشید

دستم شبیه روسری می شد


موهای تو بر دوش می بارید

موهای من،خاکستری می شد


باید به دریا دست می بردم

حتی اگر رسواگری می شد


این خواب اگر عین حقیقت بود

دنیا،بهشت دیگری می شد...


آریاصلاحی

این  کتاب  را  برعکس  بخوانید

همچنین بخوانید...

07 فروردین 1404 شعر شعر پارسی شاعر شعر عاشقانه شعر غزل آریا صلاحی

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
آدرس پست الکترونیک خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...